نیکی کریمی مترجم،بازیگر و کارگردان سینما به مناسبت درگذشت شیوا ارسطویی مطلبی را منتشر کرد.
نیکی کریمی مترجم،بازیگر و کارگردان سینما به مناسبت درگذشت شیوا ارسطویی مطلبی را منتشر کرد متن کامل این مطلب که در صفحه این هنرمند در فضای مجازی منتشر شده به شرح زیر است :
چند روزی گذشت تا بهت خبر از بین برود تا چیزی بنویسم، از بچگی کتاب میخواندم و اتفاقا از یک سن علاقهام به رمان های ایرانی بیشتر شد و کنکاش در میان زنان مردان معاصر نویسنده، دوست داشتم بدانم خارج از بحث فرم و سبک کار، چه کسی چه مینویسد، چقدر افکارش را روی کاغذ میآورد، چقدر گوشه کنارهای واقعی زندگی اش را با خواننده در میان میگذارد . چون خیلی از نویسندهها خارج از داستان سرا بودن، بخشهایی از زندگی شخصی شان را مینویسند یا لااقل تجاربشان را . به خصوص زنان نویسنده . خوب این موضوع از زمان فروغ شروع شد که پرچم دار شفافیت و خود بودن است . برایم جالب بود که بدانم در نسل ما چقدر این نویسنده های زن خود سانسوری میکنند یا میگویند حرف هایشان را . بعضیها میگفتند واقعا حتی با جزییات . یکی از آنها شیوا ارسطویی بود . البته نثر بسیار قوی ای داشت که این از قدرت بصیرت و تخیل اش میامد . زنی در همین شهر شلوغ با تجاربش و با نوع مدرن بودن و آزاد اندیشی زندگی، که لازمه یک زن نویسنده است که در این دوران زندگی کرده . کتاب هایش را دوست داشتم . نوع جنون دیوانه وار روایت، تنهایی زن، روایت سر راست و واقعی و خیلی جزییاتی که شباهتش به ادبیاتی که دوست دارم کم نیست . با خیلی از نویسندههایی که کارشان را دوست دارم ارتباط برقرار میکنم . از حنیف قریشی که کتاب هایش را ترجمه کردم تا خیلیها . بعضی دور هستند از فضای داستان هایشان که مهم نیست و بعید هم نیست، اما شیوا خودش بود . شکننده، مهربان و دانا . اگر در قصه هایش صحبت از زن و اغواگری زنانه میکرد این اصلا به حالت کلیشهای داستانهایی که میخوانیم یا میبینیم نبود بلکه خیلی درونی و خیلی واقعی بود . خودش هم مثل شخصیت هایش بود . با همان غم پنهان قصه هایش . با هم در تماس بودیم . یکی دو پنل با هم شرکت کردیم در ارتباط با ادبیات و بعد تر هم در نوشتن نریشن یکی از فیلم هایم به من کمک کرد . دیشب مسیجها را مرور میکردم . کتابهایی که به هم میگفتیم بخوان و تو این رو بخوان محشره . دیشب فکر کردم چقدر حیف شد “ خوف “ ساخته نشد … نمیدانم … احساس میکنم کم دارند راجع به شیوا ارسطویی مینویسند . بعضی از هنرمندان خیلی مهجور میآیند و میروند . شاید خودش هم نمیخواست خیلی آن وسطها باشد . نه تقدیر و سپاس درست حسابی برای کسی که عمرش را پای ادبیات گذاشته میشود و نه حالا که میرود … امیدوارم بیشتر راجع به کتاب هایش نوشته شود .
شیوا ارسطویی متولد اردیبهشت ۱۳۴۰ در تهران، نویسنده و مدرس داستاننویسی بود که چهارشنبه، ۱۷ اردیبهشتماه از دنیا رفت.
مجموعه داستانهای «آمده بودم با دخترم چای بخورم»، «آفتاب مهتاب» و «من دختر نیستم» و رمانهای «بیبی شهرزاد»، «افیون»، «او را که دیدم زیبا شدم»، «نسخه اول»، «آسمان خالی نیست»، «نینا»، «خوف» و «ولی دیوانهوار» از آثار اوست.